پوتین
همه چیز اینگونه آغاز میشود : دوستت دارم
دوستت دارم و عشق و تنها عشق ، من را ، سرپا نگه داشته است و تنها عشق مرا از پا درآورده است.
* بند پوتین های سربازان را هنگام مرگ کمی شل میکنند. اشاره ای سمبلیک است به پایان
همه چیز اینگونه آغاز میشود : دوستت دارم
دوستت دارم و عشق و تنها عشق ، من را ، سرپا نگه داشته است و تنها عشق مرا از پا درآورده است.
* بند پوتین های سربازان را هنگام مرگ کمی شل میکنند. اشاره ای سمبلیک است به پایان
وقتی دل شکسته و دل بریده از دنیا با همه ی شیرینی و ناشیرینی هایش به اینجا میایم دلم میخواهد شروع به نوشتن کنم. دلم میخواهد تمام این آشیانه را پر کنم با تنهایی خودم. اما هنگامی که اینجا میرسم آرامش این خانه مجازی چنانم محسور و محصور میکند که دلم میخواهد بنشینم و موزیکی که دوست دارم را گوش دهم. به روزهایی که سپری شده فکر کنم. به چیزهایی که دوست دارم فکر کنم. نه به چیزهایی که با آنها درگیرم.
وای چه لذتی دارد. لیوانی تمییز برداری و مجذوب تمییزی لیوان٬ آنرا لبریز از آب کنی ٬ دوباره به لیوان نگاه کنی و عاشقانه و آرام آرام لبه ی تمییز لیوانت را به لب نزدیک کنی.
دلت را به خنکای همین جرعه بسپار، مسافر خسته اینجا پایان راه است. زندگی همین است. مست شدن از زیبایی یک لحظه ی ناب. مدهوش جذبه ی یک خنکای یک جرعه آب.
دلم خواست بنوشمت. صبر میکنم تا چون میوه ای رسیده، آن هنگام که گرمای ظهر تابستان تمام تنت را گرم کرده و سکوت تا عمق وجودت جاری است تنها گاه و بیگاه زنبوری پرکار، خسته از جستجوی شهد گلها بر دامنت لختی خود را به بوی تنت میسپارد ، دستان تشنه ام بسویت دراز خواهد شد ، میوه ی دل من گاه آن است بیایی مرا هم از بوی تنت سرشار کنی.
مگر نمیبینی چقدر تشنه ام. میدانم سیراب نمیشوم...
حتی دورتر از اینجا
آنقدر دور که حتی خیال هم همیشه تا آنجا نمی رود. کسی انتظارم را میکشد. کسی به در چشم دوخته است. کسی هست صدای پایم را از همه جا میشنود.
من هم دوستت دارم. کافی است ترا نبینم تا کلمات چون چشمه از همه ی درونم بجوشد. اما وقتی تو هستی دیگر حرفی باقی نمی ماند.
کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلم ندارم اما میتوانم بنویسم. بی آنکه روی کاغذ چیزی نوشته باشم.
سانسور میکنم. حذف میکنم.
به شک افتاده ام شاید دیگر نتوان روی کاغذ هم درد دل کرد.
پینوشت: (یک نوشته قدیمی)
عابری خسته از بز ریش سپیدی راه را پرسید.( آیا او راه را بلد است؟)
دوست من. کلمات کوچکند و دلداریهای تو به اندازه خودت بزرگ . کلمات کوچکند اما تو انها را بزرگ میکنی و به انها معنا میدهی
شاید عنوان این مطلب به جای ... را بتوان تبریک گذاشت. تبریکی به من انهم تنها به خاطر داشتن تو