خانمي كه امسال در مدرسهي ما مشاور است دختري امروزي و با سواد است. اولين سال حضورش در مدرسه است و بسيار فعال و سرزنده و پر انرژي مينمايد. كلاس آموزش خانواده تشكيل ميدهد و انواع و اقسام راه حل ارائه ميدهد كه دانشآموزان را جذب نمايد. هنوز دو ماه از سال تحصيلي نگذشته است كه فوج فوج پدر و مادر هستند كه مدرسه مراجعه ميكنند و به او معترض ميشوند و گاه با داد و بيداد ميگويند كه دخترانشان را گمراه كرده است. مادرها در حالي كه چهره بر افروختهاند مدعي ميشوند كه دختران پاك و معصومشان تازه با كلمات رابطه و دوست پسر و علت اشتياقي كه يك پسر به يك دختر دارد توسط خانم مشاور آشنا شدهاند.
مدير دبيرستان هم كه خانمي با 23 سال سابقه و 17 سال سابقهي مديريت است - و در نگاه روسا بسيار مديري موفق -براي آنكه دامنهي اعتراضات بالا نگيرد پشت مشاورش را خالي كرده است( چيزي كه در ايران بسيار رايج است.) دخترك مشاور هم نميداند چه كند. ظاهرا با دليل و منطق ميخواهد از كتابهايش برهان بياورد من درست ميگويم و حتي لابلاي حرفهايش متوجه شدم كه ظاهرا حتي تجارب شخصي خود را هم چراغ راه قرار داده است. اما ظاهرا بر وفق مراد نيست. از سوي مديريت ناحيه هيات تحقيقي به دبيرستان فرستاده شده است تا كنكاش كند كه ماجرا از چه قرار است و آنچه هم از همين حالا مشخص است اين است كه راي بر عليه خانم مشاور مدرسهي ما خواهند داد.
ديروز نميدانم خواست خدا بود يا قانون جذب بود كه كار خودش را كرد كه خانم مشاور غمگين و گلايه مند شروع به درد دل با من كرد. من تا امروز نه خودم را قاطي ماجرا كرده بودم و نه اظهار نظري كرده بودم. وقتي حرفهايش را زد از او اجازه گرفتم كه بيپرده و صريح چند نكته را برايش روشن كنم. همانگونه كه خودش صريح و روشن براي دانشآموزان حرف زده بود.
نظرات شخصي من داراي چكيدهاي با اين مضمون بود كه :
-مشاور عزيز چه انتظار داري از دانشآموزي كه نزديكترين الگويش معلمينش هستند؟ معلميني كه در يك ربع زنگ استراحت در دفتر مدرسه با وقاحت تمام چنان با جزئيات خاطرات بستر خود را تعريف ميكنند كه گويي از سادهترين مسائل زنانه صحبت ميكنند.
- چه انتظاري داري از معلمي كه هنگام ورود به مدرسه گويي وارد معلم پارتي ميشود؟ نيم كيلو كرم به صورتش ماليده. تنگترين مانتويش را پوشيده و هرچه زيورآلات هم در دسترسش بوده به خود آويخته است.
- چگونه انتظار داري به رابطهي مخفيانه با پسركي دل خوش نكند وقتي معلمش را ميبيند كه با عشوهگري هنگام خروج از مدرسه موباليش را به گوشش چسبانده و با حالتي سكسكهاي (...) چشمان خمارش را به بالاي خيابان دوخته تا معشوقهاش را در ماشيني كه به انتظار اوست ملاقات نمايد؟
- چه انتظاري داري از مديري كه تمام هم و غمش اين است كه مورد توجه روسايش قرار گيرد؟ ميخواهي به آموزش توجه كني گلم؟ ميخواهي تربيتشان كني؟
- چه انتظاري داري از دانشآموزي كه الگويش (الگوي رسمي) دختر پسرهايي هستند كه در سريالهاي ايراني هرچه فحش و بد و بيراه است نثار دوستان و همشاگرديان و حتي خواهر و برادر و پدر و مادرشان ميكنند؟
- ميخواهي سيستم را عوض كني؟ نااميدت نميكنم اما نميتواني عزمي را كه جزم شده تا اين چنين كندمان را تاب بياوري.
- همهي تقصيرات را به گردن بگير. از مدير بخواه كه راه نجات را نشانت دهد. سكوت كن و بيشتر از آنچه در شرح وظايفت آمده كاري نكن ؛ كمتر كار كني مشكل خاصي پيش نميآيد تنها بيشتر كار نكن.
اينجا سرزميني است كه اگر به بهاي آباد كردن خانهات خرابي تمام كشورت را به ارمغان بياوري موفق محسوب خواهي شد.
يكي دو هفته است كه اوضاع به روال عادي در آمده است. در راهرو دوباره مشاور را ديدم لبخندي زدم و گفتم : ول كام هوم.
مشاور لبخندي زد و گفت : سلام . ممنونم
انگار نيشي كه در جملهام بود را حس كرد از كنارم كه گذشت زير لب گفت : من اينجا بمون نيستم.