نه روسري نه تو سري
مردها در ايران آنقدر هم كه فكر ميشود راحت نيستند. تربيت نادرستي كه در خانوادهها به نام تعصب و مذهب و دين به خوردشان داده اند در تناقض شديد با واقعيتهاي موجود در جامعه است. در روزنامه و تلويزيون و رسانهها هر روز از حق و حقوق زنان و كودكان و حتي مردان صحبت ميشود. اما بيشتر مردان به ظاهر روشنفكر زير نقابي از روشنفكري كوهي از تناقضات و تعصبات را تحمل ميكنند.
مجبورند در ميان ديگران ژست روشنفكري خود را به چهره بزنند و از برابري زن و مرد صحبت گفته و وانمود به طرفداري از اين قضايا نمايند. اما ته ته دلشان مايلند به حكومتي ديكتاتوري كه چارچوب رفتاري ضعيفههاي تحت پوشش شان را كنترل نمايد.
من مطمئن هستم اگر دولت ايران بيخيال مسئلهي حجاب و پوشش خانمها در ايران شود و اين مسئله را به طور مستقيم كنترل نكند ضربهي شديدي به نظام بسياري از خانوادهها زده خواهد شد. اما نه به علت بيبند و باري و يا بيحجابي خانمها بلكه به دليل اينكه اينبار بعلت عدم وجود فشار حكومتي بر زنان ؛ مردان مجبور خواهند شد اين نقش و فشار را شخصا به زنان(خود) وارد كنند و در اين صورت ژست ماهرترين روشنفكران نيز بهم خواهد ريخت و نقابي كه در پشت آن بخوبي پنهان شدهاند را از چهره برخواهند افتاد كه بيشك با نمايش تناقض موجود در رفتار و تفكر موجب اغتشاشاتي ميان زنها و شوهرها و پدران و دختران و ... خواهد شد.
ماجراي پوشش و ظاهر زنان در جامعهي مرد سالار ايران چيزي نيست كه سابقهاي كوتاه مدت داشته باشد. حتي اگر طول دامن خانمها در ايران مسئلهي خاصي نبوده باشد (كه حدود 80 سال است بر سر آن اختلاف نظر هست از زمان رضا شاه تا امروز كه اين نوشته را ميخوانيد) اما هميشه يكي خواسته است اين دامن كذايي بالاي زانو باشد و ديگري خواسته است پايين زانو قرار گيرد بدين ترتيب مردان ايراني هميشه با اين مسئله مواجه بودهاند.
اگر پاي صحبت اوپنترين مردان ايراني هم نشسته باشيد خواهيد ديد تمايل خاصي به اين در خود احساس ميكنند كه بحث حجاب براي زنهاي همسايهاشان حل و فصل گردد و زن و يا دختر خود از اين دايره مستثني شوند. توجيه آنها معمولا اين است كه بايد در اين زمينه فرهنگ سازي شود و وانمود ميكنند كه اين فرهنگ در خانواده و يا كسان موئث خانواده آنان نهادينه گرديده است.
احتمالا ادامه خواهد داشت...