الوداع گلساري
دوستان عزيز و خوانندگان محترم
همانگونه كه قبلا برايتان نوشته بودم از روز شنبه كارم را از دست خواهم داد و طبعا با سرنوشت نامشخصي روبرو هستم. يعني خيلي چيزها عوض خواهد شد. بنابراين شايد نتوانم ديگر اينجا چيزي بنويسم. اگر دوباره آمدم از روزهايم و تجربههايم و از چيزهايي كه شاد و غمگينم ميكند برايتان خواهم گفت و حرفهاي شما را هم خواهم خواند. دلم ميخواست (مانند اوشا) متني رسا در اين پست در اختيارتان باشد كه بخوانيد ولي متاسفانه جز اين كه در حضورتان است از مغزم تراوش نكرد.
درود بر همهي شما
همانگونه كه قبلا برايتان نوشته بودم از روز شنبه كارم را از دست خواهم داد و طبعا با سرنوشت نامشخصي روبرو هستم. يعني خيلي چيزها عوض خواهد شد. بنابراين شايد نتوانم ديگر اينجا چيزي بنويسم. اگر دوباره آمدم از روزهايم و تجربههايم و از چيزهايي كه شاد و غمگينم ميكند برايتان خواهم گفت و حرفهاي شما را هم خواهم خواند. دلم ميخواست (مانند اوشا) متني رسا در اين پست در اختيارتان باشد كه بخوانيد ولي متاسفانه جز اين كه در حضورتان است از مغزم تراوش نكرد.
درود بر همهي شما
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم اسفند ۱۳۸۹ ساعت توسط ناتسی
|