چرا نزنیم؟

هر دوی این سوالها میتوانند مطرح شوند و هر دو نیز موافقان و مخالفانی دارد. برای مدتی طولانی من هم مثل هر ایرانی دیگری غر میزدم. تا یک گوش بیکار گیر میاوردم شروع میکردم به سخنرانی کردن در این خصوص که چقدر همه چیز اشتباه است و چقدر همه چیز میتواند جور دیگری باشد.

این سوال مطرح است که با غر زدن ما میخواهیم به چه خواسته ای برسیم؟ اگر پاسخی برای این پرسش مطرح کنید به سرعت متوجه میشوید که غر زدن راه خوبی برای ارضای آن خواسته نیست.

مثلا من غر میزنم تا احساس آرامش کنم و با حرف زدن در مورد چیزی به نوعی تخلیه ی ذهنی دست پیدا کنم.

اما واقعیت آن است که غر زدن تاثیر متقابلی روی خودتان و طرف مقابلتان میگذارد. نوعی بازخورد منفی که بجای اینکه از غر زدن احساس آرامشی به شما دست بدهد(آنگونه که با اختلاط کردن با یک دوست بشما چنین حسی دست میدهد.) حسی به مراتب ناخوشایندتر از مخاطبتان به شما بر میگردد.

تنها به این دلیل است که فکر میکنم بهتر است به جای غر زدن ساکت باشیم و یا اگر هم نمیتوانیم ساکت باشیم یک اقدام سیستماتیک در راستای رسیدن به هدفی مشخص را پیگیری کنید.