نوگل
اما زندگی چوپان ساده نیست. گاه لازم است از پستان متورم گوسفند شیر بنوشی! باورت نمیشود؟ اما باور کن ! زندگی در توصیف زیباست. به چوپان که نزدیک میشوی بوی سرگین و عرق میدهد. پیراهنی که سال به ماه عوض نمیشود و از همه جایش سفیدک بیرون زده است. چهره ای که از بس زیر تابش آفتاب بوده است سوخته و چروکیده است.
رهبر ارکستر با اتمام سمفونیش رو به سالن مملو از جمعیتی که به افتخارش از روی صندلیهایشان کف زنان برخاسته اند میکند. تعظیمی و بوسه ای به سوی جماعت مدهوش از زیبایی سمفونی و قطعه ی "قایقرانان دانوب" نثار میکند. یقیه پیراهنش زیر کت سیاه خوش دوختش سفیدتر به نظر میرسد.
عزیز من توصیف زندگی بسیار زیباست. زندگی چوپانها ساده نیست.
*به همه مقدساتم سوگند وقتی شروع به نوشتن کردم حتی یک کلمه هم در ذهنم نبود. خدا میداند زخمه این تار کدام تار از تارهای سالها عمر من را به هم ربط داده است.