علت خلقت انسان
نميدانم درست شنيدهام يا نه كه علت خلقت انسان مشخص نيست!
يعني حتي در قرآن نيز تنها عبادت بعنوان علت اصلي خلقت انسان مطرح شده است.
بنابراين بعنوان يك انسان ميتوانيم در اين مورد نظريه پردازي كنيم كه چرا هستيم و علت وجودمان چيست. كم و بيش (شايد هم بر اثر، تاثير پذيري از آموختههام است ) به اين نتيجه رسيدهام كه خدا انسان را آفريده است و براي تعدادي از آنها ريش هم گذاشته است تا به ريششان بخندد! (اگر صفت خنديدن براي خدا وجود داشته باشد.)
راستي كه خنده هم دارد. تصورش را بكنيد با حساب سر انگشتي خودمان متوسط عمر ما پنجاه سال هم نميشود. يعني آنقدر كه در حال حاضر از زندگي كسي چون من چندان زماني باقي نمانده است. عقبه و وارثي هم كه ندارم بنابراين حرص و طمع و نگراني من براي آينده از چه سبب است؟ نميدانم!
كمي كه منصفتر شوم. ميبينم بيشتر فعاليتهايي كه انجام ميدهم بيانداز بيهدف است و منظور خاصي هم ندارم تنها از سر بيحوصلهگي است.
گيرم يه خونهي بزرگتر با حياط و باغچه داشته باشم.
يه ماشين خيلي خوب
يه كار درست و حسابي
يه ...
همش به يه لحظه كار نكردن و نتپيدن دلت بستگي داره!
مدتها بود قيد خيام رو زده بودم اما همش فكر ميكنم خيلي مفت هم حرف نزده است!(اينم نتيجه گيري سر پيري و اخر مطلب)
اين بود موضوع انشاء
==============
حوصله كرديد اين وبلاگ را از دست ندهيد http://sorsoreyezard.blogfa.com/
و اين يكي را هم http://www.taranehaykoodakan.blogfa.com/
+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم دی ۱۳۸۹ ساعت توسط ناتسی
|