حتما بايد خوابم را ميديدي تا يادت بيافتد كه من هم هستم.

تو با من قهر نه نه دعواي سختي كردي

چيزهايي كه درست بود و تو تازه فهميده‌اي كه حق با من بوده است

اما من همه چيز را فراموش كرده ام

حالا من افكار جديدي دارم

آن روزها من ميخواستم خودم را اصلاح كنم

معتقد بودم كه اگر من اصلاح شوم و هركسي اصلاح شود كم كم دنيا اصلاح خواهد شد

ولي ديدم كار سختي است

تصميم دارم دنيا را اصلاح كنم تا شايد خودم هم كه جزو انم اصلاح شوم

به همين سادگي