چه کسی برای ما تره خورد خواهد کرد؟
مبارک است! هم من خبر را شنیدهام و هم شما.
نوروز بعنوان یک جشن ثبت جهانی گردید.
بماند چقدر هزینه شده است که نوروز ثبت جهانی شود.
جهنم پول خودمونه هر جور که بخواهیم خرجش میکنیم.
بماند چقدر سمینار دادیم و خواهیم داد که ابعاد سیاسی اقتصادی فرهنگی مذهبی ایدئولوژیکی و استراتیژیکی و سوقالجیشی نوروز را بررسی کنیم .
بماند که از حالا تا هرچند سال آینده روسای جمهور و هیات همراهشان مهمان سفرههای مهمانواز ایرانیان خواهد بود.
بماند چه سفرهها پهن است و هرکسی به فراخور حال خود از این خوان نعمت لقمهای خواهد چید.
چه میتوان گفت سیاست و دیپلماسی ما حرف ندارد.
بماند که هرچه توانستیم و توانستند زور زدند که بگویند نوروز مال ایرانیها است و علی الخصوص مال دولت جمهوری اسلامی ایران
بماند که کلی هم خرج رواج نام کذایی خلیج فارس کردیم به این بهانه که از قدیم و ندیم اسم این خلیج فارس بوده است. غافل از اینکه اگر قرار باشد این حرف را سند نامگذاری این خلیج در نظر بگیریم ناچار باید قبول کنیم که نام عمارت میدان آزادی را هم باید شهیاد گذاشت و برای خیابانهای و میادین انقلاب و امام حسین و چه و چه هم باید رجوع کنیم به اسامی قبلیشان.
بماند اینکه طبق معمول چون نوروز مانند همه چیز ما قدمت صدها و هزاران ساله دارد ( و اسنادش هم طبیعتا موجود است و اگر هم موجود نباشد قابل موجود بودن است) نه اسباب شادی است بلکه اسباب تفخر شده است (به چی نمیدانم؟)
این همه بماند بماند کردم که یادآوری نمایم داشتن (و ساختن) پیشینهی تاریخی نه شکم کسی را سیر میکند و نه اسباب آسایش ملت میشود.
اما بماند که ما دلمان خوش است به اینکه چون سیزدهبدر فرا برسد ملت غیور همیشه در صحنه و عاشق طبیعت چنان مناظر بدیعی از عشق و علاقه خود به طبیعت خلق میکنند که نظیرش را در هیچ کجای عالم (کره زمین) نخواهیم یافت.
پس زنده باد ما و طبق معمول مرده باد دیگران
و بماند اینکه سالهاست میدانیم که هیچ فرشتهی مقربی صدای زنده باد و مرده باد های ما نه تنها به خدا نمیرساند که هیچکس دیگر هم برای این فریادهای ما تره هم خورد نمیکند.
نوروز بعنوان یک جشن ثبت جهانی گردید.
بماند چقدر هزینه شده است که نوروز ثبت جهانی شود.
جهنم پول خودمونه هر جور که بخواهیم خرجش میکنیم.
بماند چقدر سمینار دادیم و خواهیم داد که ابعاد سیاسی اقتصادی فرهنگی مذهبی ایدئولوژیکی و استراتیژیکی و سوقالجیشی نوروز را بررسی کنیم .
بماند که از حالا تا هرچند سال آینده روسای جمهور و هیات همراهشان مهمان سفرههای مهمانواز ایرانیان خواهد بود.
بماند چه سفرهها پهن است و هرکسی به فراخور حال خود از این خوان نعمت لقمهای خواهد چید.
چه میتوان گفت سیاست و دیپلماسی ما حرف ندارد.
بماند که هرچه توانستیم و توانستند زور زدند که بگویند نوروز مال ایرانیها است و علی الخصوص مال دولت جمهوری اسلامی ایران
بماند که کلی هم خرج رواج نام کذایی خلیج فارس کردیم به این بهانه که از قدیم و ندیم اسم این خلیج فارس بوده است. غافل از اینکه اگر قرار باشد این حرف را سند نامگذاری این خلیج در نظر بگیریم ناچار باید قبول کنیم که نام عمارت میدان آزادی را هم باید شهیاد گذاشت و برای خیابانهای و میادین انقلاب و امام حسین و چه و چه هم باید رجوع کنیم به اسامی قبلیشان.
بماند اینکه طبق معمول چون نوروز مانند همه چیز ما قدمت صدها و هزاران ساله دارد ( و اسنادش هم طبیعتا موجود است و اگر هم موجود نباشد قابل موجود بودن است) نه اسباب شادی است بلکه اسباب تفخر شده است (به چی نمیدانم؟)
این همه بماند بماند کردم که یادآوری نمایم داشتن (و ساختن) پیشینهی تاریخی نه شکم کسی را سیر میکند و نه اسباب آسایش ملت میشود.
اما بماند که ما دلمان خوش است به اینکه چون سیزدهبدر فرا برسد ملت غیور همیشه در صحنه و عاشق طبیعت چنان مناظر بدیعی از عشق و علاقه خود به طبیعت خلق میکنند که نظیرش را در هیچ کجای عالم (کره زمین) نخواهیم یافت.
پس زنده باد ما و طبق معمول مرده باد دیگران
و بماند اینکه سالهاست میدانیم که هیچ فرشتهی مقربی صدای زنده باد و مرده باد های ما نه تنها به خدا نمیرساند که هیچکس دیگر هم برای این فریادهای ما تره هم خورد نمیکند.
+ نوشته شده در یکشنبه هشتم فروردین ۱۳۸۹ ساعت توسط ناتسی
|